اسم پسر فارسی - صفحه 8

دارای نیرو، قوی

نام موبدی در زمان اردشیر بابکان پادشاه ساسانی، اَرتا، مقدس، ( اَعلام ) فرزند هیستاسب هخامنشی

منسوب به پارس، پارسی، اهل پارس، از مردم پارس، ( پارس، ان ( پسوند نسبت ) )، ( پارس + ان ( پسوند نسبت ...

از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان کوشانی در سپاه افراسیاب تورانی، ( اَعلام ) نام مبارزی کشانی که پادش ...

قاضی، از نام های خداوند، ( در قدیم ) دادگر

مطیع، بنده و دوستدار اهورامزدا، از واژه های ایران باستان به معنی بنده و دوستدار اهورامزدا، زامیاد، ...

نامدار، مشهور، ( در قدیم ) جویای آوازه و شهرت

قله، فراز، بالا

مسافر، سیاح، جهانگرد

عفو، رأفت، رحمت و شفقت، ( اسم مصدر از بخشودن و بخشاییدن )، گذشت و چشم پوشی کردن گناه یا کار نادرست ...

شکوهمند، شاد، ( در اعلام ) نام نوازنده بزرگ در عهد ساسانیان، ( اَعلام ) نام نوازنده ای بزرگ در عهد ...

آواز، بانگ و صدای بهتر، ( به = بهتر، ناد = صدا، بانگ )، ( اعلام ) ( در ایرانی باستانی، behnāt، بهنا ...

جوانمرد قدرتمند و توانا، ( کام = قدرت، توانایی، راد = جوانمرد، بخشنده )، روی هم جوانمرد قدرتمند و ت ...

دارای زندگی راحت، دارای زندگی راحت و بارفاه

نیک منش، نیکو رفتار، نیک روش

بهترین جوانمرد، آزاده و بخشنده ی بهتر، ( راد، به = بهتر )، روی هم به معنی بهترین جوانمرد، ( راد + ب ...

منسوب به ری، اهل ری، ( اَعلام ) ) ابوبکر محمّد ابن زکریای رازی: [، قمری] پزشک، فیلسوف، شیمیدان و فی ...

شاهرخ، ( = شاهرخ )

دژبان غزه در زمان داریوش سوم پادشاه هخامنشی که تا آخرین نفس در برابر اسکندر پایداری کرد، ( = به تیس ...

بردباری و فروتنی مقدس، ( = اسپندارمذ )، ( اَعلام ) نام پسر گشتاسب شاه ایران که آن را اسفندیار و سپن ...

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از پادشاهان ساسانی، این نام شاید «جلوه مرد» یا «جلوه ی مردمان» باشد، ( ...

ترکیب دو اسم امیر و فرشاد ( فرمانروا و شادمان )، از نام های مرکب، امیر و فرشاد

خوشحال، شادمان، خوشحال و سعادتمند، شاد و خوشبخت، با حالت شادکامی و خوشحالی

ترکیب دو اسم محمد و شکیب ( ستوده و بردباری )، از نام های مرکب، ا محمّد و شکیب

ایرج، خوش چهره و زیبا مانند آفتاب

موبد معروف دوره هخامنشی

نام سردار شاپور دوم پادشاه ساسانی‏‎، ‎‏ نام سردار شاپور دوم پادشاه ساسانی‏‎

زاده آبان کسی که در آبان متولد شده است

نام فرستاده خسرو اول پادشاه ساسانی به دربار رم

از نامهای ایران باستان

نام منشی شاپور اول پادشاه ساسانی

آبتین، صاحب گفتار و کردار نیک، ( = آبتین و آتبین )

نام پسر سام

آذر دین، زردشتی

نترس، شجاع

نگهبان آتش، پیشوای دین زرتشتی، صورت دیگری از اترابان

نگهبان آتش، پیشوای دین زرتشتی، صورت دیگری از اترابان

صورت دیگری از آذرین، نام پسر اوپَدرَم که به نوشته سنگ نوشته بیستون در زمان داریوش پادشاه هخامنشی در ...

روح کامل و درستکار، صورت دیگر آبتین، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی

نام پادشاه فرغانه

خداوند یاریگر

پسر آذربایجان

پدر آتش، نام پدر فرهاد کوهکن که هنر سنگ تراشی را به فرزندش آموخت

نگهبان آتش

بهترین آتش، نام پسر آذرباد از خاندان کیانیان

آذرپناه یا کسی که آتش نگهدار اوست، صورت دیگر آذرباد

دارای قدمی چون آتش

دو تن که اجاق و بخت یکسانی دارند، آذر ( فارسی ) + تاش ( ترکی ) دو تن که اجاق و بخت یکسانی دارند

صورت دیگر آذرطوس، در وامق و عذرا مردی که با مادر عذرا ازدواج کرد

پهلوانی در داستان سمک عیار

داده آتش، نام پدر آذرباد از خاندان کیانیان

مخفف آذرگشب، آتش جهنده، فرشته نگهبان آتش که همواره در آتش است، آتشکده

نام پهلوانی ایرانی در گرشاسب نامه، آفتاب پرست سمندر

دارای شکوه وجلالی چون آتش، نام یکی از بزرگان عهد هخامنشی

آذرمن، دارای فکر روشن، ( = آذرمن )

ماه آتشین

دارای فکر و اندیشه روشن، ( آذر = آتش، من/مان = اندیشه و فکر )، ( اَعلام ) نام سردار صاحب آوازه انوش ...

آتشکار

پسر باشکوه و آراسته

نام یکی از سرداران کوروش، همان آراسپ، ( اَعلام ) نام یکی از سرداران کوروش از ماد که از کودکی دوست و ...

از بزرگان ماد، ( اراسپ، معتمد خاص کوروش

آرین، منسوب به قوم آریایی، برای توضیحات بیشتر ایران را ببینید

مرکب از آرتا ( راستی و درستی ) + آریا، آریایی درستکار، نام پسر خشایار پادشاه هخامنشی

آریایی درستکار

ارتا آریا، مرکب از آرتا ( راستی و درستی ) + آریا، آریایی درستکار، نام پسر خشایار پادشاه هخامنشی

نام برادر داریوش پادشاه هخامنشی

نام یکی از سرداران مادی در زمان کوروش پادشاه هخامنشی

آتشین تن

یاری کننده درستکاران، از شخصیتهای شاهنامه، اردوان، نام چند تن از پادشاهان اشکانی

مرد پاک

عدالت گری و داد خواهی

آرزوی پاک و مقدس، مقدس کام، کام پاک، مراد و قصد درست و مقدس

داده اردیبهشت

زلال و شفاف مانند اشک چشم، به کسر الف اول، مرکب از ارس ( اشک چشم ) + یا نسبت

نماینده داریوش سوم پادشاه هخامنشی برای گفتگو با اسکندر

دارنده اسبهای نر، از نامهای ایران باستان

پدر ویشتاسپ و پدر بزرگ داریوش یکم

آرشاویر، مرد مقدس، نام هفتمین پادشاه اشکانی، مرد نرمنش، ( اَعلام ) هفتمین پادشاه اشکانی ایران که شا ...

نام سردار اشکانی

نام یکی از پادشاهان اشکانی

ارشز، نام سردار اشکانی

دارنده اسب آرام، نام یکی از سرداران هخامنشی

از شخصیتهای شاهنامه، یکی از دو شاهزاده پارسایی که تصمیم گرفتند آشپز دربار ضحاک شوند تا بتوانند یکی ...

مهر آریایی

خوش نام آریایی

از نسل آریایی

آریایی و آتش پاک