شایع
/SAye~/
مترادف شایع: رایج، ساری، متداول، پراکنده، جاری، گسترده، منتشر، آشکار، فاش
متضاد شایع: نامتداول
برابر پارسی: فاش، پراکنده، همه گیر
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- خبر شایع ؛ پراکنده و فاش. خبری مستفیض.
|| عام و شامل عموم شونده. ( تتبعات مینوی بر کلیله ص 145 ) : سوم آنکه مالش اصحاب مکر و فجور و قطع اسباب ایشان راحتی شامل و منفعتی شایع را متضمن است. ( کلیله و دمنه چ مینوی ص 145 ). || مورد قبول همگی. ( تتبعات مینوی بر کلیله ص 386 ) : آنکه اصلی کریم و ذات شریف دارد و جمالی رایق و عفافی شایع. ( کلیله چ مینوی ص 386 ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - فاش آشکار آشکارا . ۲ - پراکنده رایج .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. گسترش یافته، پراکنده، منتشرشونده: بیماری شایع.
۳. مورد قبول همه، رایج.
۴. [قدیمی] ویژگی آنچه همه را دربر گیرد، فراگیر.
۵. [قدیمی] مشهور.
دانشنامه عمومی
شایع (روستا). شایع یا شایه روستایی در دهستان تبادکان بخش مرکزی شهرستان مشهد استان خراسان رضوی ایران است. این روستا در کنار جاده باستانی شهر طوس بوده و قدمتی تاریخی دارد.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این روستا ۱٬۱۷۱ نفر ( ۳۴۲خانوار ) بوده است. [ ۱]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفبر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این روستا ۱٬۱۷۱ نفر ( ۳۴۲خانوار ) بوده است. [ ۱]
wiki: شایع (روستا)
جدول کلمات
مترادف ها
تابع، شایع
رایج، روان، متداول، معاصر، جاری، باقی، شایع، تزند، سیال
معمولی، پر، متداول، عمومی، عادی، زیاد، شایع، مملو
برتر، رایج، متداول، مرسوم، شایع، فائق
شایع، حکمفرما
متداول، شایع، گسترده، همه جا منتشر
شایع
حاکم، شایع، مسلط، حکمفرما، سلطنتی، سلطنت کننده
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید