اسم پسر با حرف ا - صفحه 8

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

ایلتای/iltay/

همتای ایل


پسر

ترکی
ایلحان/ilhan/

خان و بزرگ ایل


پسر

ترکی
ایلدنیز/ildniz/

پادشاه دریا


پسر

ترکی
ایلدیریم

ایلدرم، تندر، آذرخش، رعد وبرق


پسر

ترکی
ایلرای/ilray/

اراده خداوند


پسر

فارسی
ایلشاد/il šād/

ایل و طایفه شاد، موجب شادی ایل و طایفه


پسر

ترکی، فارسی
ایلگار/ilgar/

خداوندگار، قدرتمند، مرکب از ایل به معنای خداوند یا هر موجود صاحب قدرت + پسوندافاده فاعلیت ( گار )


پسر

فارسی، سریانی
ایلوش/iloosh/

طایفه دار و اهل خانواده


پسر

ترکی
ایلکان/ilkan/

فرمانده ایل


پسر

ترکی
ایلکین/ilkin/

اولین، نخستین، نسختین، جلوتر از همه


پسر

ترکی
ایلیاز/il yāz/

سالی که سراسر بهار است، کسی که در تمام فصل های سال برای او بهار است


پسر

ترکی
ایماز/imaz/

بی رنج و غصه


پسر

ترکی
آیین، آئین

دین، طریقت، آذین، زینت، آرایش


دختر، پسر

فارسی
آبیق/abiq/

اصیل، با احساس


پسر

ترکی
آتای/atay/

شناخته شده، معروف


پسر

ترکی
آذربد/āzarba(o)d/

نگهبان آتش، [ ( آذر= آتش، بد/، bod/ و/، bad/ ( پسوند محافظ یا مسئول ) ] نگهبان آتش


پسر

فارسی
ارسل/arsal/

جمع رَسول


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
ارغند/arqand/

خشمگین، غضبناک، ارغنده


پسر

اوستایی
ارغوا/arqavā/

نام جد ابراهیم خلیل ( ع )، ( اَعلام ) ابن شانخ بن فالخ بن عامر ( هود نبی ) وی جد ابراهیم خلیل ( ع ) ...


پسر

فارسی
ازهر/azhar/

روشن، درخشان، ( در قدیم )، روشن تر، درخشان تر، ( اعلام ) ازهر [قرن هجری] سردار ایرانی و از درباریان ...


پسر

عربی
آغنده/'āqande/

آکنده، انباشته


پسر

فارسی
اقدم/aghdam/

پیش تر، مقدم تر، قدیمی تر


پسر

عربی
الاروس/alarus/

این مرد در داستان بابلی بجای هوشنگ پیشدادی ایرانیان است


پسر

عبری

تاریخی و کهن
آلقان/alghan/

ستودن و تمجید کردن


پسر

ترکی
اندیش/andiš/

اندیشه، اندیشمند، اندیشیدن، استفاده کردنِ آگاهانه از ذهن برای شکل دادن به تصورات و مفاهیم مربوط به ...


پسر

فارسی
اورامن/o(w)rāman/

نوعی از خوانندگی و گویندگی پارسیان، ( در قدیم ) ( در موسیقی ایرانی ) لحنی که معمولاً دو بیتی ها را ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن، هنری
اکوان/akvān/

مخلوقات، موجودات، هست شدن ها


پسر

عربی

تاریخی و کهن
ایراث/iras/

میراث


پسر

فارسی
ایزدگشسب/izad gošasb/

خدا پرست، ( اَعلام ) ) یکی از دانشمندان دربار خسرو انوشیروان ) از سرداران بهرام چوبینه در جنگ با خس ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ایهاب/ihāb/

عطیه، بخشش، دهش


پسر

عربی
آبار/abar/

هیبت، سرفراز، باشکوه و ایستادگی


پسر

ترکی
آجار/ajar/

مهاجم، غیور، زبردست و ماهر


پسر

ترکی
ادیم/adim/

چرم، پوست دباغی شده، پوست


پسر

عربی
اعتصام/eetesām/

متوسل گردیدن، پناهنده شدن، خویشتن را از گناه بازداشتن، معصوم بودن، معصومیت، بازماندن از گناه به لطف ...


پسر

عربی
آنیت/anit/

مجسّمه، تندیس یادبود


پسر

ترکی
ارجا/erjā/

امیدوار کردن، امید بخشی، به تأخیر انداختن


پسر

عربی
آلپر/alpar/

دلیر، جسور


پسر

ترکی
آییش/ayish/

پیروز


پسر

اوستایی
اباصلت/aba-salt/

کنیت خادم حضرت علی بن موسی الرضا


پسر

عربی
احنف/ahnaf/

کسی که در دین پایدارتر است، ( اَعلام ) احنف ابن قیس: [قرن اول هجری] از سرداران عرب که در فتح بخشهای ...


پسر

عربی
آدسای/adsay/

محترم


پسر

ترکی
ادوای/edvay/

یکتا


پسر

اوستایی
آراسپ/ārāsp/

آراسب، نام یکی از سرداران کوروش، ( = آراسب )


پسر

فارسی
اراسپ/arāsp/

دارنده ی اسب تندرو


پسر

فارسی
ارتافرن/artā feren/

برادر صلبی داریوش بزرگ، ( اَعلام ) ) یکی از فرزندان مهرداد ششم پادشاه پنت، ) برادر صلبی داریوش بزرگ ...


پسر

فارسی
آرتامن/artā man/

اندیشه ی مقدس، ( اَرتا = مقدس، من = اندیشه )، ( اَعلام ) نام فرزند سمردیس


پسر

فارسی
آرزم/ārazm/

جنگ، رزم، کارزار


پسر

فارسی
آرسامن/arsaman/

بزرگ مرد


پسر

فارسی
ارسامن/arsā men/

والی ایرانی که در جنگ داریوش با اسکندر فرماندهی یکی از جناح های سپاه را داشت، ( اَعلام ) والی بزرگ ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آرقون/arghon/

صاف، پاک شده، برگزیده شده


پسر

ترکی
ارمزد/ormozd/

نام خداوند در زبان اوستایی، ( = هرمز، اهورامزدا )، نام خدای مزدیسنا، ( هرمز و اهورا


پسر

اوستایی
آرنگ/ārang/

حاکم، مالک، آرنج، مرفق، رنگ


پسر

فارسی
ارهام/erham/

باران نرم باریدن آسمان


پسر

فارسی
آروز/aroz/

هدف بزرگ


پسر

فارسی
آریوان/arivan/

نگهبان اتش


پسر

کردی
آزما/āz(e)mā/

آزماینده، امتحان کننده، بیازما، آزمایش کن


پسر

فارسی
آساد/āsād/

شیرها و شیران، ( اَعلام ) پسر مهر گشسب، پدر فرخ داد پارسی، ( در عربی ) آساد جمع اَسَد است به معنی ش ...


پسر

عربی
آسال/asal/

اصیل، دارای اصالت


پسر

ترکی
استانس/ostānes/

پسر داریوش دوم، ( اَعلام ) پسر داریوش دوم و برادر اردشیر دوم هخامنشی، [داریوش سوم نبیره ی استانِس ب ...


پسر

فارسی
استوان/ostovān/

استوار، محکم، متین، معتمد، امین


پسر

پهلوی
اسعد الدین/aseadoddin/

خوشبخت در دین، سعیدالدین، نیک بخت در دین


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
آسلان/aslan/

شیر


پسر

ترکی
آشام/asham/

رتبه، مرتبه، درجه، مرحله


پسر

ترکی
آغار/aghar/

مرد سپید رخ، قهرمان سپیدروی


پسر

ترکی
افصح/afsah/

فصیح ترین، شیوا ترین، ( در قدیم ) زبان آورترین، فصیح تر


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
ال یاسین/elyāsin/

الیاس، ( = الیاس )


پسر

عربی
امیر رشید/a.-rašid/

ترکیب دو اسم امیر و رشید ( فرمانروا و شجاع )، امیر و پادشاه رستگار، حاکم دلیر و شجاع، ( اَعلام ) لق ...


پسر

عربی
امیر عارف/a.-āref/

ترکیب دو اسم امیر و عارف ( فرمانروا و دانا )، از نام های مرکب، ی امیر و عارف


پسر

عربی
انیم/anim/

انام، خلق، آفریدگان


پسر

عربی
اورخان/orkhan/

پسر و جانشین امیرعثمان اول


پسر

عربی
اولجایتو/uljay tu/

از فرمانروایان سلسله ایلخانان ایران


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آیراد/ayrad/

ماه جوانمرد


پسر

ترکی، فارسی

کهکشانی
ایلیان/iliyān/

ایلیا، ( = ایلیا )


پسر

عبری
آیکال/aykal/

مانند ماه روشن


پسر

ترکی
آباد/abad/

تندرست و مرفه، آراسته


پسر

فارسی
آبادان/abadan/

برپا، آباد


پسر

ترکی
آبان/ābān/

نام ماه هشتم از سال شمسی، نام فرشته نگهبان آب، آبها، ( در گاه شماری ) ماه هشتم از سال شمسی، ( در قد ...


دختر، پسر

پهلوی، فارسی

طبیعت
آبد/abed/

همیشگی، جاودانه، دائمی


پسر

عربی
ابرار/abrār/

نیکان، نیکوکاران، نیکان و نیکوکاران، ( در تصوف ) عده ای از مردان خدا که در مرتبه ی بالاتر از ابدال ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
آبرام/abram/

ابراهیم، پدر جماعت بسیار یا پدر عالی مقام، نام یکی از پیامبران بزرگ ملقب به خلیل الله، نام سوره ای ...


پسر

عبری
آبرو

حیثیت، شرف، قدر


پسر

فارسی
آبو

آبی، نیلوفرآبی، دایی


پسر

فارسی
ابو/abo/

پدر


پسر

عربی
آبکار

سقا، می فروش، حکاک، نگین ساز، نام یکی از بزرگان ارمنی خاندان اشکانی


پسر

فارسی
آبی

به رنگ آب، نیلی


پسر

فارسی
آبیار

میراب، مامور تقسیم آب


پسر

فارسی
آتابای/atabay/

پدربزرگ، نام یکی از طوایف بزرگ ترکمن در ایران، آتا ( ترکی ) + بای ( چینی )


پسر

ترکی، چینی
آتش/ātaš/

حرارت توأم با نور، یکی از عناصر اربعه، ( به مجاز ) حرارت و گرما، ( به مجاز ) عواطف تند، شور و شوق، ...


دختر، پسر

فارسی

طبیعت
اثیر/asir/

شریف، کریم


پسر

عربی
آجیر/ajir/

محتاط، کوشا، آژیر، در گویش خراسان به معنی محتاط


پسر

فارسی
آداش/adash/

آتاش، همنام، هم اسم


پسر

ترکی
آدای/aday/

نامزد برای ازدواج


پسر

ترکی
ادب/adab/

دانش، فضل، معرفت، هنر، حسن معاشرت، آزرم، حرمت، پاس


پسر

عربی
آدم/'ādam/

نخستین بشری که خدا آفرید، مودب باتربیت، انسان گندم گون، آهوی سفیدی که روی پوستش خطهای خاکی رنگ دارد


پسر

عبری

مذهبی و قرآنی
ادیان/adyan/

کنایه از مرد درشت هیکل و قوی، مرکب تندرو و فربه


پسر

فارسی
اذرخش

آذرخش، صاعقه، نام نهمین روز از ماه آذر


پسر

فارسی
آذرین/āzarin/

آتشین، گرم و سوزان، منسوب به آذر، ( در گیاهی ) نوعی گل بابونه که نام عامیانه آن بابونه ی گاوچشم است ...


دختر، پسر

فارسی

تاریخی و کهن، گل
آراشید/arashid/

پسته زمینی یا پسته شام


دختر، پسر

فرانسوی
ارباب/arbab/

پادشاه کارفرما رئیس


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
ارشاد/eršād/

راهنمایی، هدایت، ( عربی ) رهبری، هدایت کردن، راه نمودن، نشان دادن راه درست


پسر

عربی



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسماسم پسراسم دختر