ترجمه‌های محسن قنبری (١٢٣)

بازدید
٥٥
تاریخ
٣ روز پیش
متن
Her job with the animal shelter doesn't pay a great deal, but she finds the work very fulfilling.
دیدگاه
٠

کارش در پناهگاه حیوانات پول زیادی براش نداره، ولی کارش رو خیلی باارزش میبینه

تاریخ
٥ روز پیش
متن
She was a foreign film buff.
دیدگاه
٠

او عاشق سینمای خارجی بود

تاریخ
١ هفته پیش
متن
The media depict him as a left-wing bogeyman.
دیدگاه
٠

رسانه ها او را به عنوان هیولایی چپ گرا معرفی می کنند

تاریخ
١ هفته پیش
متن
Her paintings depict the lives of ordinary people in the last century.
دیدگاه
٠

نقاشی های او زندگی عوام را در قرن گذشته نشان می دهد.

تاریخ
١ هفته پیش
متن
Although we still depict nostalgic snow scenes on Christmas cards, winters are now very much warmer.
دیدگاه
٠

اگرچه ما هنوز صحنه های نوستالژیک برفی را در کارت های کریسمس نشان می دهیم، اما زمستان ها اکنون بسیار گرمتر هستند.

تاریخ
١ هفته پیش
متن
The extent of the disaster can scarcely be depicted in words.
دیدگاه
٠

میزان فاجعه به سختی می تواند با کلمات توصیف شود

تاریخ
١ هفته پیش
متن
Mr. Salinger depicted the juvenile character with great accuracy,
دیدگاه
٠

آقای" سالینگر شخصیت جوان را با دقت زیادی تصویر کرده است

تاریخ
١ هفته پیش
متن
The artist and the author both tried to depict the sunset's beauty.
دیدگاه
٠

هنرمند و نویسنده هر دو سعی کردند زیبایی غروب آفتاب را تصویر کنند

تاریخ
١ هفته پیش
متن
As President, he affirmed that no tyranny went unnoticed.
دیدگاه
٠

او به عنوان رییس جمهور تأیید کرد که هیچ ستمگری نادیده گرفته نمی شود

تاریخ
١ هفته پیش
متن
All tyranny is hateful to us.
دیدگاه
٠

همه ی ستم ها برای ما نفرت انگیز است

تاریخ
١ هفته پیش
متن
Freedom from tyranny is a principle we should always defend.
دیدگاه
٠

آزادی از استبداد، یک اصل است که باید همیشه از آن دفاع کنیم.

تاریخ
١ هفته پیش
متن
I'm the sole victim of Mother's tyranny.
دیدگاه
٠

من قربانی منحصر بفرد ظلم مادر هستم

تاریخ
١ هفته پیش
متن
Self-expression and individuality are the greatest weapons against tyranny.
دیدگاه
٠

خودابرازی و اصالت، بزرگترین سلاح ها در برابر استبداد است

تاریخ
١ هفته پیش
متن
They came to America to escape political tyranny.
دیدگاه
٠

آنها از دست استبداد سیاسی به آمریکا فرار کردند

تاریخ
١ هفته پیش
متن
The children had no protection against the tyranny of their father.
دیدگاه
٠

فرزندان در مقابل بیداد پدرشان هیچ حمایتی نداشتند

تاریخ
١ هفته پیش
متن
Under the tyranny of the dictator, thousands of innocent people were unlawfully imprisoned or killed.
دیدگاه
٠

در لوای بیداد ستمگر، هزاران انسان بی گناه به طور غیرقانونی زندانی یا کشته شدند

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
The Christmas spectacular drew a large audience.
دیدگاه
٠

کریسمس تماشایی ، شنوندگان زیادی را جلب کرد

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
His last dive was spectacular, and the spectators burst into wild applause.
دیدگاه
٠

آخرین شیرجه او تماشایی بود و تماشاگران به شدت تشویق کردند

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
The spectacular set for the opera must have been very costly to build.
دیدگاه
٠

ساخت این صحنه ی پر زرق و برق برای اپرا باید خیلی گران باشه

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
I'm supposed to have handed in a first draft of my dissertation.
دیدگاه
٠

من قرار بود اولین پیش نویس پایان نامه ام رو تحویل بدم

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
She's supposed to do an hour's homework every evening.
دیدگاه
٠

قرار است هر شب تکالیف یک ساعته را انجام دهد

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
I didn't know I wasn't supposed to.
دیدگاه
٠

نمی دانستم که نباید

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
A driver is not supposed to flash his lights at the coming vehicles.
دیدگاه
٠

یک راننده نباید چراغ های خود را به سمت وسایل نقلیه روبرو روشن کند

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
This coat was supposed to keep rain out, but water has soaked through.
دیدگاه
٠

قرار بود این کت جلوی باران را بگیرد ولی اب در ان نفوذ کرده

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
What am I supposed to do?
دیدگاه
٠

چه کاری باید انجام بدم.

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
You're not supposed to get out of bed without a nurse.
دیدگاه
٠

تو نباید بدون پرستار از رختخواب بلند بشی

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
Students are not supposed to be wandering the halls during classes.
دیدگاه
٠

دانشجوها نباید در طول کلاس ها در راهروها قدم بزنند

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
The furniture was supposed to arrive yesterday, but there was some delay.
دیدگاه
٠

اثاثیه دیروز میرسید ولی کمی تاخیر داشت

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
What are you doing here? You're supposed to be at work.
دیدگاه
٠

اینجا چیکار میکنی؟ تو باید سر کار باشی

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
Everyone is supposed to be at work by nine o'clock.
دیدگاه
٠

همه باید تا ساعت 9 سر کار باشند

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
I'm supposed to deliver this package to the manager and no one else.
دیدگاه
٠

من باید این بسته رو به مدیر و نه کسی دیگه برسونم

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
The supposed answer to that question is "yes."
دیدگاه
٠

پاسخ مورد انتظار به این سوال "بله" است

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
About 4% of the prison population have chronic psychiatric illnesses.
دیدگاه
٠

حدود 4 درصد از جمعیت زندانیان دچار بیماری های بیماری های روانی مزمن هستند

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
000 deaths a year from chronic lung disease are attributable to smoking.
دیدگاه
٠

سالانه000 مرگ و میر ناشی از بیماری مزمن ریوی ناشی از مصرف سیگار است

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
He is a chronic alcoholic.
دیدگاه
٠

او یکدائم الخمر است

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
He was a chronic alcoholic and unable to hold down a job.
دیدگاه
٠

او یک دائم الخمر بود و قادر به حفظ شغل نبود

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
The illness frequently coexists with other chronic diseases.
دیدگاه
٠

این بیماری اغلب با بیماری های مزمن دیگر همراه است

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
There is a chronic shortage of teachers.
دیدگاه
٠

کمبود مداوم معلم وجود دارد

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
A child is better unborn than untaught.
دیدگاه
٠

بچه بهتر است به دنیا نیاید تا اینکه اموزش نبیند

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
Wholly untaught, with faculties quite torpid, they seemed to me hopelessly dull.
دیدگاه
٠

کاملا آموزش ندیده ، با استعداد محیر العقول، برایم بشدت خسته کننده اند

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
Untaught people whose verbal skills are grossly deficient.
دیدگاه
٠

افراد نیاموزیده که مهارت کلامی ناقصی دارند.

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
Better be unboun than untaught, for ignorance is the root of misfortune.
دیدگاه
٠

به دنیا نیامدن بهتر از نیاموختن است، زیرا جهل ربشه بدبختی است است

تاریخ
٢ هفته پیش
متن
Better be unborn than untaught, for ignorance is the root of misfortune.
دیدگاه
٠

به دنیا نیامدن بهتر از نیاموختن است، زیرا جهل ریشه بدبختی است.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
The illness causes the sufferer to fight for every breath when they're having an attack.
دیدگاه
٠

بیماری باعث می شه که بیمار وقتی که حمله داره برای هر نفس مبارزه کنه

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
It also follows that any sufferer primarily addicted to one of these other drugs will tend to be cross-addicted to alcohol.
دیدگاه
٠

همچنین از این نتیجه می گیرد که هر کسی که به یکی از این داروهای دیگر معتاد است به الکل هم معتاد خواهد شد

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
But frequently the asthma sufferer learned to hold back both feelings because neither are acceptable to the family.
دیدگاه
٠

اما معمولاً بیمار آسم یاد می گیره که هر دو احساس رو در خود نگه داره چون هیچکدوم از اونها برای خانواده قابل قبول نیست

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
It seems that the only recourse a sufferer now has is to appeal to the landlord.
دیدگاه
٠

به نظر می رسد در حال حاضر تنها راه حلی که مصدوم دارد مراجعه به مالک است.

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
One seven year-old boy, a cerebral palsy sufferer, was anxious to make a speech.
دیدگاه
٠

پسربچه ای هفت ساله، مبتلا به فلج مغزی ، مشتاق سخنرانی کردن بود

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
The sufferer may have to make major changes in his or her life to arrest the disease.
دیدگاه
٠

بیمار ممکن است مجبور باشد تغییراتی اساسی در زندگی خود ایجاد تا بیماری را متوقف کند

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
I recognized a fellow sufferer, waiting nervously outside the exam room.
دیدگاه
٠

یکی از دوستان مبتلا را شناختم که با عصبانیت بیرون اتاق امتحان منتظر بود